کوچه های باران خورده

ساخت وبلاگ
بگذرم از همه ها ... یا که برگشت کنم ؟!لحظه ای در پس یک ابر قشنگ چهره ی نورشد و دستم بگرفت با نوایی خوش آهنگ گفت به من :سفرت را تو برو ...بازکن بند اسارت از تن بگذر از مال و منال بگذر از این همه نجوای دروغ بگذر از همه نقش که رنگ وارنگ است بگذر از خود ،بگذر از او بگذر از عشق که دل را تنگ است بگذر از جاه مقام ...بگذر از جا ومکان ...بگذر از ...سفرت را تو برو عشق ها رنگینند ...این همه در پی یک یار دویدی بس نیست ؟!این همه در پی دلدار دویدی بس نیست؟!این همه چهره ی اغیار بدیدی بس نیست؟!این همه روز شدو در پی آن شب بگذشت این همه در پس ابری رخ مهتاب ندیدی بس نیستدیدی آخر به خطای خود رسیدی ؛ بس نیست؟!سفرت کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : هرشب,تنهایی,همه,تنهایی,پایانی, نویسنده : sobhbabarana بازدید : 288 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت: 4:23

غربت نشین عبور آسمانی بی ستاره ام بعضی شکفته در نفس ابرهای پاره پاره ام من مانده ام و تمام  این غزلهای یخ زده من مانده ام و سکون پریشان بی چاره ام روی نگاه تو ؛ گویی مرده است ( حمید ) شب مانده است در گودی سیاه چاله ام باز میگذری همچون شهاب از چشم من آهسته تر دل بکن ازاین حرفهای  دوباره ام تنهاتر از پرنده بی تاب من که نبوده ای ؟! ببین دردفتر سپیدم هنوز پر از استعاره ام خاموش و خسته گذشته ای از کنار من کم نکن نگاهت را هنوز -من-یک ستاره ام   از آن همه مهربانی دیگر خبری نیست میان دلها !! خشکیده سرچشمه گویا دیگر آلوده نمیشود هیچ خوابی با رویا ... نوشته شده در بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۶ساعت 10:6 توسط ح کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : گفتی,زمستانی,جنس,خزانی,حسرت,دیدار,بهارم,جهانی, نویسنده : sobhbabarana بازدید : 283 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت: 4:23

تکیه بر باد دیگر برایت از باد خواهم گفت از آخرین ویرانه هایی که در تنم فرو می ریزد دنیا.... دنیایی عجیبیست !!!دنیایی که آدمهابه دو دسته تقسیم میشوندآدمهایی که نمیخواهندشب به صبح برسدآدمهایی که عجولند بهرسیدن صبح !!و همیشه بین شبتا صبح ؛ پای -اویی-در میان است نوشته شده در بیست و هشتم مرداد ۱۳۹۶ساعت 19:3 توسط حمید عسکری اطاقوری| | کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : دنیا, نویسنده : sobhbabarana بازدید : 260 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1396 ساعت: 4:23

 

چشم بر کدام خیمه دوخته ای ( حمید )؟!

دل بر کدام غبار نیامده راه بسته ای !!

دل بشکسته ات زنگار کدام آینه را

فریاد میزند!!

عزیز و نازنین تو دیریست که خفته است...

نوشته شده در بیست و سوم مرداد ۱۳۹۶ساعت 6:50 توسط حمید عسکری اطاقوری| |

کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : خیره,رفته, نویسنده : sobhbabarana بازدید : 276 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 8:21

جان به لب کرد همه جانان مرا جان به جان کرد همه دین و ایمان مرا...همه جا تاریکی همه جا چادر شب همه جا در خور یک عصر بلند چشمها برهم شد دستهایم بسته پاها رسته شدندتن من کرت شده ست بی رمق تر از شب بی بهاتر از تب روح من پر بکشید از تن جسم نحیف و تنها وبه خوابی که مرا همچو پرکاهی برد ...جسم خودرا دیدم آرمیده برتن جسم زمین آرمیده در بستردر خواب ...این منم یا که اون من شده است ؟؟!!!من او هردو یکیمپس چرا من اینجا؟! پس چرا او آنجا ؟!و به آهسته فرود آمدماز جای بلند وقت نزدیک شدن منه او رنگ در چهر ه نداشت گنگ ومبهوت شدم واله و سر گردان مرده ای بوده ام انگار در بستر خواب ، قرنی خوابیده روزها خوابیده ، شبه کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : هرشب,تنهایی,همه,تنهایی, نویسنده : sobhbabarana بازدید : 267 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 8:21

خوش به حال آدمهای پنجاه سالهخوش به حالشان که نه درسی پس میدهند و‌ نه کتابی را ورق میزنند و‌ نه از شب امتحان واهمه دارند خوش به حالشان که دردهایشان به بلوغ رسیده اند وغصه هایشان از این بزرگتر نمیشوند خوش بحال من که چه بزرگوارانه با این سن کنار خواهم آمد  نوشته شده در بیستم مرداد ۱۳۹۶ساعت 7:11 توسط حم کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : بحال, نویسنده : sobhbabarana بازدید : 275 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 5:58

من در خودم مردمانی را به نظاره نشسته ام که زار زار گریه می کنند خوش به حالشان ... مردمانم را میگویم که همیشه بی چتر باران خیسند خوش به حالشان ...  اشک‌هایم را می گویم ...  شور ماسیده ای که دلتنگ برای مردن نیستند  خوش به حال من با مردمانم...  که بی‌مرگ کسی همیشه عزادارایم... /// بی تو نفس کشیده ام ه کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : برای,بوسیدن,تفنگ,آیند, نویسنده : sobhbabarana بازدید : 280 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 5:58

هرصبح تا به غروب  رهسپارم رهسپار ، تا برسم بر کویت هرروز تنهایی... همه روز تنهایی...   سنگ مردم برسر  طعنه هاشان بر دل  هرروز رسوایی... همه روز رسوایی... طعنه ها خوردم من گریه ها کردم من ... طعنه ها ناسورند  گریه ها پنهانی  هرروز پنهانی... همه روز پنهانی... همه شب تا به سحر  پای دیوار نشستم که ببینم کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : هرشب,تنهایی,تنهایی, نویسنده : sobhbabarana بازدید : 262 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 5:58

وه چه زیبا بودی !! وه دل آرا بودی  ! بر لبت قند و عسل درو مرواریدی بر گلویت بسته ... -هی فلانی محرم راز نیصادق دیده به مهتاب نیتو به چشمم قطره ای درگندابدیده را پاک بکنتوشه بردار و بروبه سفرتا که دلت راست شوددل تو محرم اسرار شودسفرت را تو برو ... به چه خوابی دیدم خواب آبروی کمان ، ماه نجیب ... تنگ د کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : هرشب,تنهایی,تنهایی, نویسنده : sobhbabarana بازدید : 247 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 5:58

من سفر خواهم رفت  به جهانهای دگرآن جهانی که آلوده نبود در جهانی که پراز رنگ نبود خالی از رنگ سیاه خالی از دغدغه ی رنگ و ریا پاک بود پاک تر از آینه ها...   و تو چون خنده ی یک صبح بهاریچون نسیمی آرام‌در تنم پیچیدی و به آهسته به گوشم گفتی :سفرت را تو برو ... من شنیدم که پیغامت را  به لب گوش گلی سرخ که کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : هرشب,تنهایی,تنهایی, نویسنده : sobhbabarana بازدید : 259 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 5:58

امشب که مهمان توام دستم گره در دست توست امشب منم با شور و عشقجان منو جان تو دستان من  ۲۲مرداد روز جهانی چپ دستها مبارک ضمنا اصلا هم به ما ربطی نداره که چرا روز راست دست نداریم ؛ حتما یه چیزای خوبی تو ما دیدن که روزمون رو جهانی کردن ؛ وگرنه همه مردم دیگه آدمهای عادی هستن بیماری چاله ی روی گونه از م کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : جهانی,دستها,مبارک, نویسنده : sobhbabarana بازدید : 268 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 5:58

دور از رخ محبوب ،عصری طولانی ... روز هم انگاری از برایم طی شد  در من عاشق هم لحظه ی دیدار ، تند تر شد!! روز طولانی شد  هی به دل می گفتم : که چرا شب نرسید؟! منه دلداده به راهی به نوایی به شبی  به شبی راهی راه شدم... به شبی از پس یک روز بلند  وشبی ... به خودم هی نهیبی بزدم  -سفری خواهم کرد دل تو شاد ش کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : هرشب,تنهایی,تنهایی, نویسنده : sobhbabarana بازدید : 282 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 5:58

از سر بریده ات زمین به فریاد آمد

از قامت افتاده چو سرو زمانه هم داد آمد

گویی که آسمان در عزای تو خون گریست

دیدیم که از بغض شکسته ی هویزه سیلاب آمد

نوشته شده در بیست و دوم مرداد ۱۳۹۶ساعت 16:14 توسط حمید عسکری اطاقوری| |

کوچه های باران خورده ...
ما را در سایت کوچه های باران خورده دنبال می کنید

برچسب : مدافع, نویسنده : sobhbabarana بازدید : 250 تاريخ : سه شنبه 24 مرداد 1396 ساعت: 5:58